... توفیق ...

اللهم اجعل فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید

... توفیق ...

اللهم اجعل فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید

... توفیق ...

راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمان به این صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «درد نوشت» ثبت شده است

آقا جان تسلیتم را بپذیرید،هر چند هرگز لیاقت نشستن پای درس استاد شاملم نشد،اما ازآنچه حاصل عمرشان بوده می توان به وضوح کامل دید که شما امروز عزا دارید...

از دلشکستگی نائبتان می توان به خیلی چیزها پی برد...

  • فاطمه رزم خواه

چند روز پیش آخرین "مادر شهید" فامیلمان هم به رحمت خدا رفت.

حواسمان هست...؟

یکی یکی دارند کم می شوند

            یکی یکی داریم از دست می دهیم توفیق بودن در هم هواییشان را...

                                           داریم محروم میشویم از برکت وجوشان...دعایشان...

دعاهایی که ورد زبانشان است و انگار می دانند قند توی دلت آب می کنند با این کارشان،سر تا پایت را که نگاه می کنند مدام دعایت می کند...

  • فاطمه رزم خواه

به پارسال این موقع خوشحال ترین ملت دنیا بودیم. ملتی که از بالا پایین های بی امان دلار و ارز خسته بود، ملتی که دیگر حالش از شنیدن زنده باد بهار بهم می خورد. ملتی که درد نان داشت کارد را به استخوانش میرساند...

و برای همین ها به اعتدال رأی داد و برای گشایش در امور مملکت، کلید بنفش را برگزید و خلعت ریاست جمهور را بر تن حاج حسن روحانی کرد... و این طوری بود که خوشحال ترین ملت شدیم. ملتی که از یک انتخابات بزرگ دیگر رو سفید بیرون آمد و از خوشحالی شعار روحانی مچکریم داد. شانس هم باهامان یار بود حتی. که دقیقا همان روزها در والیبال هم ترکاندیم و در خاک کره جنوبی به جام جهانی فوتبال هم صعود کردیم و شدیم خوشحال ترین ملت دنیا...

و حالا یک سال دارد از این خوشحالی ها می گذرد. و حالا یک سال از وعده های قشنگ انتخاباتی گذشته است. حالا کفِ جو گیری انتخاباتی از رودخانه کشور رفته و ما هستیم و چهار سال روحانی مچکریم...

پارسال همین روزها بود که حاج حسن روحانی، سنگینی بار این رأی را بر گرده خودش احساس کرد. همین روزها بود که حاج حسن گفت سینه ها را از کینه ها باید شست. همین روزها بود که حاج حسن با تمام فن خطابه اش که انگار ذات سمنانی هاست استفاده کرد و یک مملکت را با خودش همراه کرد. روزهایی که همدلی را می شد در چشمان تک تک ایرانی ها دید...

روحانی مچکریم بود. همه منتظر انقلاب اقتصادی صد روزه بودند. که وعده اکید حاج حسن بود... روحانی مچکریم بود. همه منتظر یک کابینه معتدل بودند با همه جناح ها. که اصلاً شعار اصلی حاج حسن بود... و یک سال از روحانی مچکریم گذشت...

حالا هر چند ارز تا حدود زیادی آرام گرفته ولی این لعنتی هنوز هم برای ملت شاخ و شانه می کشد... حالا هنوز هم انقلاب اقتصادی که قرار بود صد روزه رخ بدهد بعد از یک سال عملی نشده و اقتصاد، همان طور کجدار و مریز دارد روزگار می گذراند...

حالا هنوز هم اقتصاد ممکلت دارد با هزار زور و زحمت زیر کپسول اکسیژن تنفس می کند. که حالش اورژانسی و وخیم است. که درگیر سرطان رکود است. که بی جان است و این یک ساله هم بی رمق مانده و بی رمق تر حتی...

حالا به جای احترامی که قرار بود به پاسپورت ایرانی برگردد، مملکت مان در سازمان ملل نماینده ندارد، که اصلاً بهش پاسپورت ندادند که احترامی در آن باشد یا نباشد! حالا یک سال است در باد بزرگترین توافق نامه تاریخ جهان(!) خوابیده ایم که آفتاب اعتدال بود. اما هنوز بعد از یک سال رشحه نوری هم از آن عایدمان نشده است! حالا حق مسلم مان را که ده سال در تمام راهپیمایی ها فریادش زدیم با چند دلار عوض کردیم و جیغ و سوت و کف زدیم. حالا عادت کرده ایم به خنده های ظریف. به ماچ و بوسه کری و اشتون بعد از مذاکره با ما. به مذاکره ای که قرار بود برای نتیجه باشد اما برای مذاکره شده. به مذاکره ای که دیگر دلخوشمان هم نمی کند حتی...

حالا داریم به رکورد لایک بر ثانیه وزیر خارجه مان عادت می کنیم در فیس بوک. به فیس بوکی که انقدر مهم شده که در سخنرانی تمام رجال ممکلتی مان از رئیس جمهور تا وزرا رسماً وجود دارد. حالا بزرگترین دعوایمان شده رفع فیلتر این لعنتی... حالا داریم به تغییر 80 درصدی مدیران مان فکر می کنیم در طوفان اعتدال. به طلبکاری خبرنگار آن خبرگزاری در برابر رئیس جمهور: آقای رئیس جمهور! چرا هنوز بعضی فرماندارا و بخشدارای دولت قبلی سر کارن؟ حالا عادت کرده ایم به کلیدی که بود،‌داسی که شد و اتوبوسی که هست...!

حالا دعوای مجلس و دولت سرِ فتنه گرانی است که حالا در دولت جا خوش کرده اند. و دولتی که ککش هم نمی گزد از خونی که دارد می چکد از دست فتنه گرها... حالا داریم به چند ده شرکت بزرگی فکر می کنیم که جناب نعمت زاده عضو هیئت مدیره اش است! به 2700 میلیارد تومان رانتی که به بعضی ها داده شد و آب از آب تکان نخورد. انگار فقط این جور چیزها در دولت قبل زشت بود و در این دولت... صلوات بفرستید برود!

حالا منتظریم پراید به 22 میلیون برسد. پرایدی که هفت رقمی بود و هشت رقمی شد! پرایدی که انگار 11.000.000 قیمت واقعی دارد و برای مردم20.000.000 است. حالا داریم به دفاع تمام قد نعمت زاده گوش می کنیم از خودروسازان بی شرافت این مملکت. و تکدر جناب رئیس جمهور از این قیمت ها. تکدر. همین!!!

حالا داریم در یک سالگی دولت، کلیپ نوسفری را می بینیم که کارگردانش را عضو هیئت مدیره مناطق آزاد جنوب کشور کرد! حالا داریم به پیامکی فکر می کنیم که رئیس یک دانشگاه با همان یک پیامک عوض شد...

حالا داریم یک سالگی دوران روحانی مچکریم را جشن می گیریم. با پراید بیست و چند میلیونی، با توافق ژنو، با تماس اوباما و حاج حسن، با عقده گشایی تیم مذاکره کننده در حرف زدن با نماینده آمریکا، عقده گشایی به اندازه تمام این 36 سال انقلاب. با امنیتی ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی.

حالا داریم یک سالگی دوران روحانی مچکریم را جشن می گیریم. با اقتصادی که درست نشد، با فرهنگی که آقایمان را نگران تر از قبل کرده، با سیاستی که دلواپس‌مان کرده، با بی سوادی که داریم. با شناسنامه ای که نداریم...

حالا داریم دعا می کنیم برای سه سالی که هنوز مانده و...!

منبع : snn.ir

  • فاطمه رزم خواه

چند قدم آن طرف تر کربلا هر روز تکرار می شود

زاه نینوا بسته است

راه فرات هم

راه دل فقط باز است

و  راه اشک های روان بی حاصل

  • فاطمه رزم خواه



                       کم کم شِنَوَم فاطمه جان بوی تو را


           در پرده خون می نگرم روی تو را


                                   از ضربه ی تیغ بر سرم حس کردم


                                                       در پشت در آن ضربه پهلوی تو را




          یا امیرالمومنین...

                      التماس دعای خاص...

  • فاطمه رزم خواه
http://mp313.ir//themes/mp313/imgs/baner2.gif